آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

تولد 8ماهگی نی نی عسل

روزها میگذرند وتو مثل یک فرشته زیبا در مقابل دیدگانم هر روز قد میکشی و بزرگتر میشوی گاهی میترسم از این گذر سریع زمان... میترسم انچنان که باید برایت مادری نکنم...میترسم لیاقتت را نداشته باشم ...میترسم از سخن ناشایست ...میترسم ازنگاه بد....میترسم از رفتار نادرست....میترسم کاری کنم که نباید...وتو ببینی و از من ...از من مادر بیاموزی....از خودم شرمم میشود....از ان روز میترسم... خدایا همتی.... خدایا کمکی... خدایا تنهایم نگذار.... بگذار انی باشم که میخواهی ومیخواهم.... خدایا خودت گفته ای دعای مادر را اجابت میکنی... خدایا ازت میخواهم به من توانی بدهی که این با ارزش ترین امانتت را به بهترین ها برسانم خدایا از ته د...
31 شهريور 1392

اولین کله پاچه خوردن عسلک در 7ماه و12 روزگی

دیروز جمعه بود وبابایی مثل همیشه کنارمون بود وبا وجود مشغله زیادی که داشت شرکت نرفت...خلاصه بابایی صبح جمعه...تودر کنار من وبابایی ...اولین کله پاچه عمرتو خوردی...البته بابایی بهت داد من هی گفتم نده بهش اینا خیلی چرب هستن ولی بابایی گفت اگه آنیسا همراهی نکنه که اصلا به منم نمی چسبه و از قسمت زبونش (که البته تنها قسمتی هست که من خیلی دوست میدارم ) به تو هم داد وتو شروع کردی به هووووووم هوووووم کردن و ما فهمیدیم که توهم خوشت اومده....وچقدر اشتهای ما هم باز شد و کلی کله پاچه خوردیم واین اولین کله پاچه سه نفری ما بود...وچقدر خوب بود وخوش گذشت که توهم سر سفره ما بودی...کلی هم عکس ازت گرفتیم ...تو هم میخوردی و هم مشغول بازی کردن با استخونا بودی......
30 شهريور 1392

آسمانی

خداوندا تو ميداني که من دلواپس فرداي خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را مبادا گم کنم اهداف زيبا را مبادا جا بمانم از قطار موهبتهايت مرا تنها تو نگذاري که من تنهاترين تنهام؛ انسانم
27 شهريور 1392

آسمانی

شادي را هديه کن حتي به کساني که آنرا از تو گرفتند " عشق بورز به آنها که دلت را شکستند " دعا کن براي آنها که نفرينت کردند " درخت باش به رغم تبرها " بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست .
27 شهريور 1392